آترین جونمآترین جونم، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره

نی نی کوچمولوی خوشملمون

واکسن 2 ماهگی

1392/4/27 15:52
نویسنده : مامان مهسا
567 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عمر مامان.قربونت برم امروزصبح بردیمت واکسنتو زدیم.چقدر روز بدی بود منکه نتونستم تو بغلم نگهت دارم بر همین بابایی شما رو بغل گرفت و خانم دکتر بهت آمپول زد.عزیزم چقدر گریه کردی ولی بعد چند ثانیه ساکت شدی انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده.فقط خدا کنه شب تب نکنی که من طاقتشو ندارم.مامانی بعد واکسن به خاطر استامینوفنت حسابی خوابیدی ولی تو خواب هر از گاهی از درد ناله میکردی الهی من فدات بشم ای کاش میشد من بجات واکسن بزنم.وقتی از خواب بیدار شدی حسابی سر حال بودی خدارو شکر وبازی میکردی انگار نه انگار که آمپولی زدی.دخمل من به قول باباش گردآفریده ماشاله.اینم چندتا عکس از خنده هات خوشگلم.

اینجا داری به مامان زبون درازی میکنی که یعنی من از آمپول نمیترسم فقط داشتم خودمو لوس میکردم.الهیییییییی من قربون اون زبونت بشم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)